بازاریابی ویروسی چیست؟

امروزه بازاریابی ویروسی با مزایایی همچون هزینه ی کم تر و تاثیر گذاری بیش تر، به گزینه ای ایده آل برای استراتژی تبلیغاتی استارتاپ ها و شرکت نوپا و برندسازی آنها تبدیل شده است.

به احتمال زیاد در گشت وگذار مجازی با محتواهای جالب توجهی مرتبط با مد یا شرایط روز مانند: آگهی تعویض خودروی پورشه با مرغ تخم گذار، فروش شاتل فضایی بدون رنگ، دابسمش ترانه ی خواننده های ناشناس توسط سبلریتی ها و … مواجه شده اید. در طبیعی ترین واکنش آن محتوا را برای دوستانتان می فرستید تا آن ها را نیز در حس خوب خود شریک کرده باشید. تبریک می گویم، شما به عنوان هدف و ناقل ویروس تبلیغاتی، وظیفه ی خود را به خوبی انجام داده اید!

در واقع پشت پرده ی اکثر این مطالب جذاب، تبلیغ نامحسوس نهفته است. در علم روانشناسی بیان شده است که انسان از هر آنچه که بیش از حد به آن تشویق شود زده می شود.

معمولا با مشاهده ی آگهی تبلیغاتی، اولین چیزی که به ذهنتان می رسد اغراق یا دروغ پردازی است، اما در استراتژی بازاریابی ویروسی برند های تجاری سعی می کنند با تاثیر در ضمیر ناخودآگاه مخاطبان، خود را ملکه ی ذهن آن ها کنند تا با عادت به محصول آن ها، در هنگام نیاز به صورت ناخودآگاه محصول رقیب را نادیده بگیرد. در ضمن، از آنجا که مخاطبان با اشتیاق فراوان، خودشان وظیفه ی انتشار آگهی را به دوش می کشند، با هزینه ی کم تر، سرعت انتشار بیش تری را هم به ارمغان می آورد.

اگر بازاریابی ویروسی در شبکه های اجتماعی را در مقایسه با آگهی های تبلیغاتی تلوزیونی مجانی قلمداد کنیم، اشتباه نکرده ایم. تنها کافی است محتوای ویروسی با کیفتی تولید کرده و آن را در اختیار چند کانال تشنه ی محتوا قرار دهید. کانال های رقیب در اسرع وقت با کپی برداری محتوا و حتی برای جذب مخاطب بیش تر با تبلیغ آن! زحمت شما را کم خواهند کرد.

 

بازاریابی ویروسی چیست؟

بازاریابی ویروسی یکی از استراتژی های تبلیغاتی مبتنی بر شبکه ی عصبی است که از پتانسیل شبکه های اجتماعی برای ترویج یک محصول استفاده می کند. نام آن (الگو گرفته از همان روشی که ویروس از یک فرد به فرد دیگر منتقل می شود) به نحوه انتشار اطلاعات درباره محصول با افراد دیگر در جامعه یا شبکه های اجتماعی اشاره دارد.

اساس بازاریابی ویروسی در انتشار اطلاعات از طریق دهان به دهان است، اما فناوری های مدرن اجازه می دهد که تاثیر ویروسی بسیاری از بسترهای مبتنی بر اینترنت را در بر بگیرد. بازاریابی ویروسی معمولا به مخاطبان خود ارزشی چون حق انتخاب می دهد. این جذبه می تواند چیزی به سادگی یک آهنگ یا بازی سرگرم کننده باشد. هر چه محتوای آگهی عمیق تر باشد، مردم بیش تر تشویق می شوند که برای انتقال مفهوم پیام به دیگران، آن را به اشتراک بگذارند.

 

تاریخچه

ظهور بازاریابی ویروسی به عنوان رویکرد تبلیغاتی با تعمیم این مفهوم که ایده هایی می توانند مانند ویروس فرد به فرد گسترش یابند، گره خورده است. این روش اولین بار در دهه ۹۰ میلادی محبوبیت خود را به دست آورد. از آن زمان با مشخص شدن تاثیرگذاری آن، جای پای ثابتی در کمپین های تبلیغاتی داشته است.

واژه ی ویروس اولین بار در سال ۱۹۹۵ (دوران ابتدایی ظهور بازاریابی دیجیتال)، توسط متفکران آژانس تبلیغاتی Chiat/Da y (که امروزه در سازمان تبلیغات بین المللی TBWA ادغام شده است)، برای معرفی اولین دستگاه پلی استیشن استفاده شد. اساس پیدایش آن فطرت مشترک انسان ها در بدبینی به تبلیغات سنتی و نیاز به خلق فضای جدید در این حوزه بود.

چیات دی در کمپینی مخفی در تبانی با افراد تاثیر گذار هر منطقه برای اولین بار از تیم های خیابانی برای تبلیغات بهره گرفت. آن ها با شبکه سازی گسترده و زیرکی تمام فقط در عرض ۶ ماه پلی استیشن را در افکار عمومی غالب کرده و یکی از موفق ترین عرضه های سونی را رقم زدند.

در سال ۱۹۹۹ نیز دنیل ماریک و ادواردو سانچز با استفاده از تکنیک های خلاقانه ای که از فرهنگ نسبتا جدید اینترنت الگو گرفته شده بود، سر و صدای زیادی درباره ی فیلم جدید خود The Blair Witch Project به راه انداختند. این فیلم اولین نمونه از سبک فیلم های شبه مستند بود. آن ها تمام تلاش خود را کردند تا کل فیلم به مانند تصویر برداری اتفاقی از ماجراهایی واقعی به نظر برسد.

ماریک و سانچز ، همراه با موسسه ی Artisan کمپینی را ایجاد کردند که نشان دهد این فیلم واقعا واقعی است. آن ها هم چنین در پشت پرده سایت به ظاهر مستقلی را راه اندازی کرده بودند که با انتشار اسرار نهان سناریوی وحشتناک گم شدن افراد واقعی، به شایعات فیلم دامن می زد. در ادامه نیز با عقد قرارداد با شرکت های تبلیغاتی، این شایعات را بیش از پیش در کانون توجه مردم قرار دادند.

نتیجه فوق العاده بود. فیلم با بودجه ی ۶۰ هزار دلاری فروشی نزدیک به ۲۵۰ میلیون دلار داشت! حتی تاثیر کمپین های تبلیغاتی به حدی بود که بسیاری از افراد پس از لو رفتن جریان تبلیغات هنوز غیر واقعی بودن آن را باور نمی کردند. اینترنت رسانه ای بود که توانست یک فیلم ترسناک را به پدیده ای ملی تبدیل کند.

درباره ی منشاء نام بازاریابی ویروسی اختلاف نظر وجود دارد ولی آنچه که مطمئن هستیم، خاستگاه این کلمه و تبلیغات دهه ی ۹۰ بوده است. داگ راشکوف از اولین منتقدان رسانه ای بود که درباره ی بازاریابی ویروسی مطالبی منتشر کرد. در این نوع تبلیغ فرض بر این است که کاربر مستعد با تماشای محتوای ویروسی تحت تاثیر قرار می گیرد و با اشتراک آن با دیگران آن ها را نیز به عامل انتشار تبدیل می کند.

در قیاس سنجی این مدل تا زمانی که هر کاربر آلوده محتوای ویروسی را به طور متوسط با بیش از یک کاربر مستعد دیگر به اشتراک می گذارد تعداد کاربران درگیر به صورت نمایی رشد می کند. (این رشد نمایی نامحدود نیست، زیرا مشتریان و مردم محدود هستند. به این حد نهایی ظرفیت حمل گفته می شود) البته اگر انتشار نفر به نفر با دیگر کانال های ارتباطی مانند معاشرت اجتماعی هم تقویت شود حتی با سرعت انتشار کم تر آگهی در شبکه های اجتماعی هم می توان کمپین موفقی داشت.

باب گرستلی نیز از جمله اولین کسانی بود که در سال ۲۰۰۴ الگوریتم SNP را در تحقیقات کمی بازاریابی برای شناسایی افراد دارای پتانسیل بالا در شبکه های اجتماعی معرفی کرد. وی از مفهوم کاربر آلفا برای اعضای هدف هر کمپین و هاب برای تاثیرگذاران استفاده کرد. کاربران آلفا را می توان برای اهداف تبلیغاتی در شبکه های تلفن همراه با توجه به ماهیت شخصی آن ها هدف قرار داد. در اوایل سال ۲۰۱۳ در اولین اجلاس بازاریابی ویروسی در لاس وگاس تلاش شد روند مشابهی در روش های بازاریابی ویروسی برای رسانه های مختلف شناسایی شود.

 

در مقاله بعدی آموزش خواهید دید که چگونه کمپین تبلیغاتی ویروسی خلق کنیم و با روش ها و معیارهای آن آشنا خواهید شد.

1 نظر
  • ::..panysar..::
    مهر ۳۰, ۱۳۹۷ در ۹:۱۱ ق٫ظ/ پاسخ

    گروه تبلیغاتی اینترنتی پانیسار با بیش از ۱۵ سال سابقه در داخل و خارج از ایران و با دارا بودن گروه های مختلف مهندسی و کادری مجرب در کلیه زمینه های مختلف طراحی سایت/ طراحی گرافیک/ برنامه نویسی/ اپلیکیشن موبایل/ بازاریابی اینترنتی/ سئو و … ، فعالیت حرفه ای خود را در عرصه های مختلف با هدف توسعه این علم در کشور و در راستای رضایتمندی مشتریان عزیز به جامعه ارائه میکند.

پیام خود را وارد نمایید.

*
*